رفتم آسایشگاه برای دیدن سالمندان، مسئول اونجا میگه :اومدی عیادت؟؟؟ میگم :پ ن پ اومدم چندتا از این پیرمرد پیرزنا رو ببرم بزرگ کنم!!!!!!!
ملت LOVE میترکونن…
ما از این پلاستیک حبابدارا…!!!!
شناگر ایرانی بین ۸ نفر ششم شد
بعد مربی شنای ایران میگه :فرا تر از انتظار ما ظاهر شده
یعنی انتظار داشتی غرق بشه !!!
دیشب داشتم توخیابون بافندکم بازی میکردم پلیس ردشدو میگه :اون چیه؟ فندکه؟ پ ن پ مشعل المپیکه دارم میبرم لندن!! !!
میگه پ ن پ و زهرمار سوارشوبریم……
میگم :کلانتری؟ میگه :پ ن پ میبرمت لندن……….!!!
دیوار موسسه ی بیمه رو تازه رنگ کرده بودن
کنارش نوشتن “لطفا روی دیوار چیزی ننویسید”یکی اومده با اسپری روش نوشته:
“چشم داداش شما جون بخواه”…!:|
از این به بعد میخوام یه دستکش آشپزخونه باد کنم از زیر لحاف هر شب بذارم بیرون دهن این پشهها سرویس شه باهاش مشغول باشن!!!
امروز مویابلم زنگ خورد از اون طرف خیلی با حرارت گفت :سلام آقای حسن زاده حال شما؟ منم گفتم چاکر آقای حسینی؟ گفت ولی من حسینی نیستم ها؟ منم گفتم جدی؟ پس منم حسن زاده نیستم. بنده خدا از خنده داشت گوشیو گاز می زد. یه همچین آدم شادی هستم من!!!!
روزی در یک اتوبوس پشت سر راننده یک پیرزن نشسته بود و هر چند دیقه به راننده میگفت : ننه مغز بادام میخوری و راننده جواب میداد بله و میگرفت و میخورد وبعد از چند دفعه گرفتن مغز بادام و خوردن یکدفعه پرسید ننه جون این بادامها رو از کجا میاری و چطوری مغز میکنی و…
پیرزن جواب میده :ننه اینا مغز شکلات هستند و من کاکاوهاشو میک میزنم و چون دندون ندارم مغزه بادومهاشو میدم به تو!!!
رفتم سم بخرم واسه سوسک.
یارو میگه میخواین سریع بمیره؟!
تو دلم میگم پ نه پ میخوام شکنجش کنم ازش اعتراف بگیرم!!
یه جوری درباره دونه های انار میگن با نظم و ترتیب یکجا نشسته انگار دونه های ذرت؛ شلوارک پوشیدن
تو کوچه فوتبال بازی میکنن!!!:|
چرا تبعیض قائل میشن آخه؟؟؟ چرا؟؟!!!!