پرتال آموزشی بازاریابی و فروش

۱۱ مطلب در شهریور ۱۳۹۳ ثبت شده است

هرگز تسلیم شدند؟

ﺩﺭ یک سمینار رموز موفقیت، سخنران از حضار ﭘﺮﺳﯿﺪ: «ﺁﯾﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﺭﺍﯾﺖ ﻫﺮﮔﺰ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺷﺪﻧﺪ؟»
حضار ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩﻧﺪ: «ﻧﻪ! ﻧﺸﺪﻧﺪ.»
سخنران: «ﺗﻮﻣﺎﺱ ﺍﺩﯾﺴﻮﻥ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺷﺪ؟»
حضار: «ﻧﻪ! ﻧﺸﺪ.»
سخنران: «ﮔﺮﺍﻫﺎﻡ ﺑﻞ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺷﺪ؟»
حضار: «ﻧﻪ! ﻧﺸﺪ.»
سخنران: «ﻻﻧﺲ ﺁﺭﻣﺴﺘﺮﺍﻧﮓ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺷﺪ؟»
حضار: «ﻧﻪ! ﻧﺸﺪ.»
سخنران ﺑﺮﺍﯼ ﭘﻨﺠﻤﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﭘﺮﺳﯿﺪ: «ﻣﺎﺭﮎ ﺭﺍﺳﻞ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺷﺪ؟»
ﻣﺪﺗﯽ ﺳﮑﻮﺕ ﺩﺭ ﮐﻼﺱ ﺣﺎﮐﻢ ﺷﺪ. ﺳﭙﺲ یکی از حاضران ﭘﺮﺳﯿﺪ: «ﻣﺎﺭﮎ ﺭﺍﺳﻞ ﺩﯾﮕﺮ ﮐﯿﺴﺖ؟ ﻣﺎ ﺗﺎ ﺍلاﻥ ﺍﺳﻢ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﯿﺪﻩ ﺍﯾﻢ!»
سخنران ﮔﻔﺖ: «ﺣﻖ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﮐﻪ ﺍﺳﻤﺶ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﯿﺪﻩ ﺍﯾﺪ، ﭼﻮﻥ ﺍﻭ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺷﺪ!»
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
علی واحدی

سقراط و رمز موفقیت

مرد جوانی از سقراط رمز موفقیت را پرسید که چیست. سقراط به مرد جوان گفت که صبح روز بعد به نزدیکی رودخانه بیاید. هر دو حاضر شدند. سقراط از مرد جوان خواست که همراه او وارد رودخانه شود. وقتی وارد رودخانه شدند و آب به زیر گردنشان رسید سقراط با زیر آب بردن سر مرد جوان، او را شگفت زده کرد. مرد تلاش می‌کرد تا خود را رها کند اما سقراط قوی‌تر بود و او را تا زمانی که رنگ صورتش کبود شد محکم نگاه داشت. سقراط سر مرد جوان را از آب خارج کرد و اولین کاری که مرد جوان انجام داد کشیدن یک نفس عمیق بود. سقراط از او پرسید: «در آن وضعیت تنها چیزی که می‌خواستی چه بود؟» 
پسر جواب داد: «هوا»
سقراط گفت: «این راز موفقیت است! اگر همان طور که هوا را می‌خواستی در جستجوی موفقیت هم باشی به دستش خواهی آورد. رمز دیگری وجود ندارد.»

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
علی واحدی

عشاق ناشناس


زن و مرد به هم پشت کرده

ﻣﻦ ﻭ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﯾﻢ. ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ بین‌مان ﻧﯿﺴﺖ. ﺗﻘﺮﯾﺒﺎً ﻫﯿﭻ ﺣﺮﻓﯽ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻧﻤﯽﺯﻧﯿﻢ. ﺳﺮﺩ ﻭ ﺑﯽ ﺭﻭﺡ ﻭ ﺷﺎﯾﺪ ﺟﺪﺍ شویم. ﭼﻨﺪﯼ ﭘﯿﺶ ﯾﮏ ﭘﯿﺎﻣﮏ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﻭ ﭘﺮ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺩﺍﺩﻡ. ﯾﮏ ﭘﺎﺳﺦ ﭘﺮ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﺎﻣﮏ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﺩﺍﺩ. ﮔﻔﺖ: «ﺗﻮ ﭼﻘﺪﺭ ﺯﯾﺒﺎ ﺣﺮﻑ ﻣﯽﺯﻧﯽ!» ﻭ ﻣﻦ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ﭘﺎﺳﺨﺶ ﺭﺍ ﺩﺍﺩﻡ ﻭ ﺍﻭ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ﭘﺎﺳﺨﻢ ﺭﺍ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺑﺎﺯ ﻣﻦ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ و ﺑﺎﺯ ﺍﻭ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ. ﺍﺻﻼً ﻓﮑﺮ ﻧﻤﯽﮐﺮﺩﻡ ﻫﻤﺴﺮﻡ بلد باشد ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﺣﺪ ﻣﺤﺒﺖآﻣﯿﺰ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﺪ. ﮔﺎﻫﯽ آﻧﻘﺪﺭ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺣﺮﻑ ﻣﯽﺯﻧﯿﻢ که ﻣﻦ ﯾﺎﺩﻡ ﻣﯽﺭﻭﺩ آن سوی ﺧﻂ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺍﺳﺖ.
ﺣﺎﻻ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ به ظاهر ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﻋﺎﺷﻖ ﻫﻢ ﺷﺪﻩﺍیم. آﺭﺯﻭ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﺒﯿﻨﺪ ﻭ ﺑﺸﻨﺎﺳﺪ. ﺣﺘﯽ ﮔﻔﺖ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺟﺪﺍ ﻣﯽﺷﻮﺩ. ﮐﺎﺵ می‌شد ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﻭ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽﮐﺮﺩﯾﻢ. 
ﻣﺎ آﺩﻣﻬﺎﯼ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ؛ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﻋﺎﺷﻖ ﻫﻢ ﻣﯽﺷﻮﯾﻢ، ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻢ ﻣﯽﻣﯿﺮﯾﻢ، ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﺍﺯ ﻫﻢ ﻟﺒﺮﯾﺰ ﻣﯽﺷﻮﯾﻢ، ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﺩﻣﺎﻧﯿﻢ، ﻫﻤﺎﻧﯽ ﻣﯽﺷﻮﯾﻢ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻣﯽﺩﺍﻧﯽ!



۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
علی واحدی

این بلاگ یکی از دوستانه که مطالب خوبی توش داره حتما سربزنید

سرمایه کمی در دست داری و در فکر شغلی هستی؟

از بیکاری رنج میبری؟

به دنبال یک کار با سرمایه کم و سود بالا هستی؟

در فکر ایجاد یک کسب کار هستی؟

توی فکر شغل دوم هستی؟

خانوم هستید و در فکر یک شغل مناسب برای خانوم ها هستید؟

وبلاگ برتر سال ۹۲ به شما در این راه کمک میکند

معرفی بیش از ۱۲۰ طرح و شغل به صورت رایگان توسط احسان کریمی مشاور عالی سرمایه گذاری

http://www.Tahsiil.blogfa.com

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
علی واحدی

آیا شما فرد تاثیر گذاری هستید

همه ما تا کنون فرد یا افرادی را تعییر داده ایم و در برخی موارد حتی خودمان هم متوجه این تاثیر گذاری نشده ایم

 

درو دادلی در سخنرانی همراه با شوخی و خنده خود از ما دعوت می کند تاثیرگذاری را فعالیتی روزمره در نظر بگیریم که هدف آن بهبود زندگی خود و اطرافیانمان است .

 

همه ما یک تاثیرگذار هستیم

چند نفر از شما می تواند با قاطعیت خود را یک تاثیرگذار بنامد ؟

این پرسش را در سخنرانی های متعددی در در شهر های مختلف کانادا مطرح کرده و همیشه شاهد پاسخ منفی اکثر حضار بوده ام زیرا به مرور زمان دریافته ام که ما تاثیر گذاری را بسیار بزرگتر و فراتر از خودمان می دانیم

درواقع برای ما تاثیر گذاری برابر با تغییر جهان است و تصور می کنیم که بالاخره شاید روزی فرا برسد که لیاقت عنوان و مقام تاثیرگذار را داشته باشیم . فکر می کنیم اگر همین الان و دقیقا در همین لحظه خود را تاثیرگذار بنامیم دیگران مارا خودپسند می دانند پس اصلا از این که این عنوان را به خودمان نسبت بدهیم راحت نیستم . ما وقت زیادی را صرف ستایش چیز های جالبی می کنیم که هرکسی از عهده ی انجام آنها برنمی آید و علنا تنها این موارد خاص را شایسته ی ستایش می دانیم . از سوی دیگر بسیاری از فعالیت های روز مره خود را کم ارزش جلوه می دهیم فعالیت هایی که نشان می دهد ما یک تاثیرگذار واقعی هستیم . متاسفانه از اینکه در چنین مواقعی خودمان را تاثیرگذار بنامیم حساس راحتی تمی کنیم و خود را شایشته ی این عنوان و حتی ستایش نمی دانیم مشاهده ی این روند من را به مرور زمان نگران کرده است طی 10 سال گذشته این شانس را داشته ام که با افراد فوق العاده ای کار کنم این افراد به من کمک کردند تا مفهموم تاثیرگذاری را در ذهنم باز تعریف کنم و همین مسئله باعث شده است که کنون شاد تر و راضی تر باشم . امروز می خواهم از زمان کوتاهی که در اختیارم قرار داده شده است برای روایت یک داستان استفاده کنم در واقع خودم معتقدم که نی ماجرا نقش مهمی در باز تعریف مفهوم تاثیرگذاری در ذهن من داشته است .

آبنبات معجزه گر

سالها پیش در دانشگاه کوچکی به نام (ماونت الیسون) در کانادا دانشجو بودم در آخرین روز های تحصیلم در این دانشگاه دختری به سراغم آمد و گفت (اولین روزی که دیمت یادم افتاد) این دختر در ادامه داستانی را برایم تعریف کرد که چهار سال پیش اتفاق افتاده بود و من هم قصد دارم این داستان را از زیان همان دختر برایتان بازگو کنم :

 

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
علی واحدی