اگر تجربه فروش چیزی را داشته باشید، حتماً تائید مینمایید که برای فروش موفق یک کالا 3 عامل کلیدی وجود دارد :
1- دانش کافی از کالا
2- علاقه به فروش
3- ارائه صحیح و حرفهای محصول
باید دقت نمایید، همه افراد این 3 عامل را باهم ندارند.
جملهای است که میگوید : فروشندگان موفق، فروشنده به دنیا میآیند.
البته که همیشه اینگونه نیست. بیشک، استعداد و پتانسیلهایی وجود دارد که با آموزش و کسب تجربه شکوفا خواهند شد.
در ادامه به بیان خصوصیات یک فروشنده میپردازیم، خصوصیاتی که با آموزش و تقویت، یک فرد مستعد به یک فروشنده حرفهای موفق تبدیل میگردد.
1- وجدان :
نتایج تحقیقات انجمن روانشناسی آمریکا در سال 1993 نشان میدهد که اغلب فروشندگان موفق باوجدان هستند. افرادی که به کار خود افتخار و به آن عشق میورزند، منظم بوده و از کارایی بالایی برخوردارند، دارای این ویژگی رفتاری هستند.
وجدان کاری به معنای ادامه انجام کار بدون فرصت دادن به دخالت حاشیهها است.
اگر فردی مرتب یا کارآمد نیستید، قطعاً قادر به آموختن آن هستید.
2- ادب :
برترین فروشندگان، بیشترین احترام را برای زمان مشتریان خویش قائل هستند. رفتار فروشنده با مشتریان کنونی و مشتریان بالفعل باید بهمانند رفتار با طلا باشد. زمان فروشنده برای مشتری باید کافی و برنامهریزیشده باشد. کمبود زمان مشتری را باید درک و به آن احترام گذاشت.
3- ابتکار :
فروشنده حرفهای، منتظر دریافت دستور نخواهد ماند. این افراد بسیار مصمم و علاقهمند به در اختیار گرفتن امور هستند. نظم فروشنده، عامل حفظ مسیر موفقیت است. اگر چیزی باید فروخته شود، حتماً راهی برای فروش آن وجود دارد. فروشنده باید در خصوص فروش محصولات از نبوغ و روشهای ابتکاری نیز استفاده نماید. فروشندهای که یک روش روتین برای معرفی و فروش کالا دارد، هرگز رشد نمینماید. ابتکار همراه با ریسک است و ریسک منطقی باعث ایجاد تجربه و افزایش مهارت میگردد.
4- گوش دادن :
برترین فروشندگان کسانی هستند که از مشتریان خود سؤال پرسیده و به پاسخ آنان بهدرستی گوش میدهند. وقتی به مشتری گوش فرا دهید، نیاز و خواسته مشتری را بهدرستی تشخیص و راهکار مناسب را ارائه خواهید نمود. از سوی دیگر، گوش دادن به مشتری، نشانه احترام به کلام وی است. 8 گام برای اینکه نشان دهید، شما خوب گوش میدهد.
5- ایستادگی :
یکی از خصوصیات فروشندگان صبر و ایستادگی در مقابل ناملایمات است. زیرا فروشنده باید به شنیدن کلمه "نه" عادت نماید. پس باید اعتمادبهنفس و ایستادگی بالایی از خود نشان دهد. اما همین ایستادگی نیز باید به تکنیک فروش مسلح شود تا "جواب نه" کمتر دریافت شود. چهارراه تبدیل جواب "نه" به "بله".
6- پذیرنده کلام مربی :
پذیرش کلام مدیر بهعنوان مربی فروش، از داشتن تجربه بااهمیتتر است. فروشنده موفق باانرژی کافی و علاقه بهسوی یادگیری و پذیرش کلام مربی گام برمیدارد. او از هرگونه پیشنهاد استقبال مینماید. فروشنده موفق، سریعاً خود را با تغییر تاکتیکهای مربی خویش منطق ساخته حتی اگر با تمام روندهای گذشته فروش متفاوت باشد.
7- خوشبین :
ترجیح میدهید از چه کسی خرید نمایید ؟ از فروشندهای خوشبین و شاداب یا فروشندهای بدبین و افسرده ؟
تمایل مشتریان به خرید از فروشندهای خوشبین و بشاش است.
8- زیرک بودن :
یک فروشنده حرفهای موفق، باید توانایی تغییر مسیر بهموقع را داشته باشد و بهمحض آنکه جواب منفی دریافت نماید، با کمک خلاقیت خویش، مسیر هوشمندانه دیگری را برای ادامه عملیات فروش پیش میبرد.
فروشنده باید توانایی فهم زبان بدن مشتری را نیز داشته باشد تا پیش از دریافت جواب نامناسب قادر به تغییر استراتژی فروش خویش را داشته باشد.
9- اشتیاق :
فروشنده درجهیک، از کار خود لذت میبرد. مهمترین مسئله این است که فروشنده حرفهای موفق باید اشتیاق و تعصب کافی در خصوص کالا یا خدمات خویش، داشته باشد. اشتیاق فروشنده به مشتری منتقلشده و انگیزه خرید را تقویت مینماید.
10- سؤال پرسیدن :
تحقیقات Searcy نشان میدهد : بالاترین کارایی در بین فروشندگانی است که تعداد بیشتری سؤال از مشتری خود پرسیدهاند.
لزوماً تمام این سؤالات در خصوص خود کالا نیست. البته سؤالات منطقی که موجب رنجش مشتری نگردد. استراتژی طرح سؤال از پاسخ سؤال قبلی، یک تکنیک بسیار مناسب است.
11- مستقل :
تا زمانی که درآمد فروشنده از دریافت پورسانت باشد، فروشنده مستقل است و شخصاً شاخصهای ارزیابی عملکرد خویش را تعریف و درصدد بهبود عملکرد خویش خواهد بود.
ازآنجاییکه منافع فروشنده در میان است، پس بودونبود مدیر اهمیت چندانی ندارد. فروشنده مستقل تلاشهای خود را برای افزایش میزان فروش سازمان بالابرده تا میزان درآمد خود را حداکثر نماید. در این حالت فروشنده مستقل خود انگیزاننده است. فروشندهی مستقل برای کسب موفقیت، شخصاً خود را سرزنش یا تشویق مینماید.
12- مدیریت زمان :
فروشندگان موفق، بر زمان خود مدیریت مناسب دارند. مثلاً، پیدا نمودن کوتاهترین مسیر بین دو موقعیت جغرافیایی. زیرا زمان بیشتر به معنای فرصت بیشتر برای فروش بیشتر است. اهمیت به زمان خود، منجر به اهمیت دادن به زمان مشتری خواهد شد.