1 - همیشه در ردیفهای جلو بنشینید : تا به حال توجه کرده اید چگونه در جلسات نخست ردیفهای آخر پر میشود عموم مردم برای نشستن به ردیفهای عقب یورش میبرند تا کمتر توی چشم بخورند. بیشتر مردم چون اعتماد به نفس ندارند از انگشت نما بودن خود در هراسند.در ردیفهای جلو نشستن اعتماد به نفس ایجاد میکند .آن را تمرین کنید . از حالا به بعد سعی کنید که هرچه میتوانید جلوتر بنشینید. بی شک در ردیفهای جلو امکان آنکه در معرض دید باشید ، کمی بیشتر است ولی یادتان باشد موفقیت به طور کل مترادف معروفیت و مشخص بودن است. 

 

2- نگاه کردن به چشمان دیگران را تمرین کنید: افراد با استفاده از چشمانشان، خود را تا حد زیادی به ما می شناسانند . شخصی که به چشمان شما نگاه نمی کند ،به طور غریزی پرسشهایی را در ذهنتان برمی انگیزد : «دارد چه چیزی را مخفی میکند؟ از چی چیزی میترسد ؟می خواهد چه کلکی را سوار کند ؟ آیا چیزی را پنهان میکند؟ »معمولا کسی که نتواند به چشمان دیگران نگاه کند ، دو نوع برداشت را القا میکند . یا میگوید : «در مقابل شما احساس ضعف میکنم . در برابر شما احساس حقارت می کنم و از شما میترسم» و یا آنکه با پرهیز از نگاه دیگری می گویید : « احساس گناه میکنم ، کاری کرده ام یا به چیزی فکر کرده ام که نمی خواهم از آن آگاه شوید . میترسم اگر نگاهم با نگاه شما تلاقی کند ، آن را ازدرونم بخوانید. »وقتی از نگاه کردن به چشم دیگران فرار میکنید تاثیر خوبی به جا نمی گذارید . بلکه می گویید: « میترسم ، اعتماد به نفس ندارم » با مجبور کردن خود به نگاه کردن در چشمان دیگران بر این ترس غلبه کنید.شما با نگاه کردن بر چشمان افراد به آنها میگویید « انسان صدیق و درستی هستم . به آنچه به شما می گوییم ایمان دارم. نمی ترسم و اعتماد به نفس دارم »چشمانتان را به خدمت خود در بیاورید . آنها را به چشمان دیگران بدوزید . این کار نه تنها به شما اعتماد نفس میدهد ، بلکه آن را کاملا در اختیارتان می گذارد. 

 

3- سرعت راه رفتنتان را تندتر کنید :  روانشناسان معتقدند ، شلختگی و پرسه زدن ، ویژگی آدمی است که نسبت به خودش ، کارش و مردم پیرامونش ، نگرش مثبتی ندارد . در ضمن روان شناسان بر این باورند که با تغییر دادن سرعت حرکت و حالت خود میتوانند نگرش خود را نیز عملا تغییر دهند .آدمهای معمولی راه رفتنشان هم « معمولی »است .قدمهایشان نیز در حد معمولی است . ظاهر آدمی را دارند که «آن قدرها برای خودش ارزش قائل نیست»اما گروه بعدی . آدمهای این گروه ، اعتماد به نفس فوق العاده ای نشان می دهند . از آدمهایی معمولی تندتر راه میروند. طرز راه رفتنشان کمی شبیه به دویدن است ، از راه رفتنشان اینطور بر می آید که گویی کار مهمی دارند و در کاری هم که پیش رو دارند موفق خواهند شد.

تکنیک بیست و پنج -درصد-سریعتر-راه-رفتن را به کار ببندید تا به افزایش اعتماد به نفس در خود کمک کنید . شانهایتان را عقب نگه دارید ، سرتان را بالا بگیرید . کمی تند تر راه بروید و به این ترتیب ، اعتماد به نفس را در خود احساس کنید .

 

4- بلند و جدی حرف زدن را تمرین کنید: در برخورد با اجتماعات ، از هر نوع و اندازه ، افراد بسیاری را دیده ام که با وجود سریع الانتقال بودن و داشتن استعداد بسیار ، خاموش گوشه ای می نشینند و توان شرکت در گفت و شنودها را ندارند.و فقط به ابن خاطر است که اعتماد به نفس ندارند.آنها در جمعها سکوت می کنند ، با خودشان می گویند « احتمالا نظر من به هیچ دردی نمی خورد . اگر حرف بزنم آبرو ریزی میکنم ، پس بهتر است هیچ چیزی نگوییم . دیگر آنکه ، سایر اعضای گروه ، احتمالا معلوماتشان از من بیشتر است . نمی خواهم بقیه بفهمند که من بی سواد هستم»هر دفعه که این آدمها ساکت ، فرصت حرف زدن را از دست میدهند ، بیش از پیش ، احساس زبونی و ناتوانی می کنند. اغلب به صورت نیم بند با خود قرارهایی میگذارند که «دفعه بعد» .

اما از سوی دیگر ، هرچه بلند تر صحبت کنید بر اطمینان خود بیشتر می افزایید . و صحبت کردن مرتبه بعد برایتان آساننتر می شود . بلند و قاطع سخن بگویید این یک ویتامین تقویت اعتماد به نفس است. به صورت داوطلبانه صحبت کنید.مهر سکوت را بشکنید تا به اعتماد به نفس برسید. به ازای هر فردی که موافق شما نیست افرادی هم وجود دارند که شما را یاری خواهند کرد.و اینقدر از خود نپرسید «بلند بشوم و حرف بزنم یا نه ؟»به همه بفهمانید که شما هم می توانید حرف بزنید.

5- خندان باشید : بیشتر افراد ادعا میکنند که گاه یک لبخند براستی سر حالشان آورده است . حتما شنیده اید که یک لبخند عالیترین دارو برای کمبود اعتماد به نفس است . اما هنوز بسیاری از ما آنها را جدی نمیگیریم .

سخنرانان بزرگ را درهنگام سخنرا نرانی شان ببینید همیشه در حال لبخند زدن هستند دوستان و همکاران ما حتما با دکتر آزمندیان ، آشنایی کاملی دارند این سخنرانان بزرگ را در هنگام صحبت ببینید که با صحبت هایشان چه جادویی میکنند . چون جادوی لبخند را تجربه کرده اند . اگر به دیدن دوستانی میروید که با شما همکار شوند حتمآ از این جادو استفاده کنید چون مخالفتشان را میتوانند جویا شوید و آنها دیگر از دست شما عصبانی نیستند.

یک روز در ارتباط با این قضیه اتفاقی برایم افتاد . پشت چراغ قرمز راهنمایی ایستاده بودم . بعد صدای برخود ماشین عقبی با ماشینم ، ترق ! ماشین عقبی درست ترمز نگرفته بود و به سپر زد. خودم را برای یک دعوای خیابانی یا مشاجره آماده کرده بودم .وقتی از ماشین پیاده شدم دیدم که راننده ماشین عقبی لبخند زنان و با صمیمانه ترین لحن ممکن به طرفم آمد و گفت نمیدانم چرا چنین اتفاقی افتاد. لحن گرمش یخ مرا آب کرد یا بهتر بگویم آبی بر روی آتش شد. و نمیدانم که چه شد که گفتم « ایرادی نداره از این اتفاقات زیاد می افتد » یک لحظه خشمم فروکش کرد.خندیدن هنر است و باید همه این هنر را فرا بگیرند چون ناجی است .به خودتان امر کنید که در بدترین شرایط ممکن بخندید.نیروی خنده را به اختیار خود در بیاورید .