پرتال آموزشی بازاریابی و فروش

خاطره بازاریاب شرکت کوکاکولا

یکی از نمایندگان فروش شرکت کوکاکولا، مایوس و نا امید از خاورمیانه بازگشت.

دوستی از وی پرسید: چرا در کشورهای عربی موفق نشدی؟

وی جواب داد: هنگامی که من به آن جا رسیدم مطمئن بودم که می‌توانم موفق شوم و فروش خوبی داشته باشم. اما مشکلی که داشتم این بود که من عربی نمی‌دانستم. لذا تصمیم گرفتم که پیام خود را از طریق پوستر به آن‌ها انتقال دهم. بنابراین سه پوستر زیر را طراحی کردم:

-         پوستر اول مردی را نشان می داد که خسته و کوفته در بیابان بیهوش افتاده بود.

-         پوستر دوم مردی که در حال نوشیدن کوکا کولا بود را نشان می‌داد.

-         پوستر سوم مردی بسیار سرحال و شاداب را نشان می‌داد.

پوسترها را به ترتیب در همه جاهایی که در معرض دید بود چسباندم.

دوستش از وی پرسید: آیا این روش به کار آمد؟

جواب داد: متاسفانه من نمی‌دانستم عرب‌ها از راست به چپ می‌خوانند و لذا آن‌ها ابتدا تصویر سوم، سپس دوم و بعد اول را دیدند و فکر کردند که با خوردن کوکاکولا خسته و کوفته در بیابان بیهوش میشوند!

فراموش نکنیم:

قبل از انجام هر کاری اول اطرافیان و مخاطب خودتون رو بشناسیم، چون برای برقراری ارتباط با مردم باید شناخت درستی از خواسته ها، علایق، زبان و … آن‌ها داشته باشیم.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
علی واحدی

هشمندانه سوال کنید

در بازگشت از کلیسا، جک از دوستش ماکس می پرسد:

«فکر می کنی آیا می شود هنگام دعا کردن سیگار کشید؟
 
... 
ماکس جواب می دهد: چرا از کشیش نمی پرسی؟»

جک نزد کشیش می رود و می پرسد:
 

«جناب کشیش، می توانم وقتی در حال دعا کردن »هستم، سیگار بکشم
 

»کشیش پاسخ می دهد: نه، پسرم، نمی شود. این بی ادبی به مذهب است.»
 

جک نتیجه را برای دوستش ماکس بازگو می کند.
 

»ماکس می گوید: تعجبی نداره. تو سوال را درست مطرح نکردی. بگذار من بپرسم.»
 

ماکس نزد کشیش می رود و می پرسد: «آیا وقتی در حال سیگار کشیدنم می توانم دعا کنم »؟
 

کشیش مشتاقانه پاسخ می دهد: حتماً پسرم ، آدم در هر حالی میتواند دعا کند ...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
علی واحدی

هنر فروش

یک پسر تگزاسی برای پیدا کردن کار از خانه به راه افتاده و به یکی از این فروشگاهای بزرگ که همه چیز می فروشند (Everything Under a Roof) در ایالت کالیفرنیا رفت.

مدیر فروشگاه به او گفت : یک روز فرصت داری تا به طور آزمایشی کار کرده و در پایان روز با توجه به نتیجه کار در مورد استخدام تو تصمیم میگیریم.

در پایان اولین روز کاری مدیر به سراغ پسر رفت و از او پرسید که چند مشتری داشته است ؟

پسر پاسخ داد که یک مشتری

مدیر با تعجب گفت: تنها یک مشتری ...؟ بی تجربه ترین متقاضیان در اینجا حدقل 10 تا 20 فروش در روز دارند. حالا مبلغ فروشت چقدر بوده است ؟

پسر گفت: 134,999.50 دلار

مدیر تقریبا فریاد کشید : 134,999.50 دلار .....؟

مگه چی فروختی ؟

پسر گفت : اول یک قلاب ماهیگیری کوچک فروختم، بعد یک قلاب ماهیگیری بزرگ، بعد یک چوب ماهیگیری گرافیت به همراه یک چرخ ماهیگیری 4 بلبرینگه. بعد پرسیدم کجا میرید ماهیگیری ؟ گفت : خلیج پشتی

من هم گفتم پس به قایق هم احتیاج دارید و یک قایق توربوی دو موتوره به او فروختم.

بعد پرسیدم ماشینتان چیست و آیا میتواند این قایق را بکشد؟ که گفت هوندا سیویک

من هم یک بلیزر  دبلیو دی4 به او پیشنهاد دادم که او هم خرید

مدیر با تعجب پرسید : او آمده بود که یک قلاب ماهیگیری بخرد و تو به او قایق و بلیزر فروختی ؟

 

پسر به آرامی گفت : نه ، او آمده بود یک بسته قرص سردرد بخرد که من گفتم

بیا برای آخر هفته ات یک برنامه ماهیگیری ترتیب بدهیم، شاید سردردت بهتر شد !


دوستان گرامی نظر یادتون نره 

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
علی واحدی

پیشنهاداتی برای فروش بازاریاب در مراحل اولیه کار خود

1-کسب و کار خود را در بیرون از محیط کار تبلیغ نمایید .

 یک بازاریاب بیمه به راحتی می تواند در تاکسی ، رستوران ، باشگاه ورزشی، ادارات و مهمانی و........... از شرکت خود خدمات شرکت ، تخفیفات آن و .......... به مخاطبین خود بشناساند. اکتفا نمودن به تابلو خود فقط اشتباهاتی است که شاید بیشتر نمایندگان آن را بصورت اپیدمی تکرار می نمایند.

2-ارسال نامه ها به دوستانتان و آشنایان در ادارات، سازمانهای خصوصی و دولتی ، درب منازل و دعوت آنها برای خرید کالای خود .
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
علی واحدی

فرمول نوین موفقیت در پیام بازاریابی

فرمول نوین موفقیت در پیام بازاریابی:
الف)وقفه:پیام شما باید به ناگاه توجه مخاطب را به خود جلب کند و برای اینکارباید با مخاطب کاملا آشنا باشید تا بتوان سریع راه ورود و با پرو بال دادن به محصول خود در گیرنده وقفه ای کوتاه به وجود بیاورد .

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
علی واحدی